1 دلبر صنمی دارم شکر لب و مرمر بر مرمر ز برش خیزد شکر ز لبش بارد
2 عنبر به خم زلفش عبهر به دل چشمش خنجر سر مژگانش عرعر به قدش ماند
3 ....................................... بتگر نکند چون او پیکر چو پری دارد
1 گر زلف ترا رخ تو منزل نشدی تاریکی شب ز خلق زایل نشدی
2 گر بر حکما وصف تو مشکل نشدی فرزانه ز دیدار تو بیدل نشدی
1 بدان ماند که یزدان گرو گر جهانی نو بر آورده است دیگر
2 چو کشمر بوم او پر سرو و با حسن چو کشمیر اصل او پر نقش و با فر
1 منقش عالمی فردوس کردار نه فرخار و همه پر نقش فرخار
2 هواش از طلعت ماهان پر از نور زمینش از بوسۀ شاهان پر آثار