زخنده ساغر بر لب رسیده از جویای تبریزی غزل 916

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم

1 زخنده ساغر بر لب رسیده ای دارم زگریه بادهٔ ناب چکیده ای دارم

2 گل بهشت قناعت بود سرافرازی چو کوه، پای به دامن کشیده ای دارم

3 هوای باغ و سر گلشنم چو بلبل نیست دل به کنج قفس آرمیده ای دارم

4 به کام من بود امروز لعل تو خط یار هزار شکر شراب رسیده ای دارم

5 هزار شکر کز افعال زشت خود جویا دل به خون ندامت تپیده ای دارم

عکس نوشته
کامنت
comment