-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بهزار نامه دارم ز تو حسرت جوابی سر لطف اگر نداری چه کم آخر از عتابی
2 من و دامن خیالت که نه روز داند از شب نه وصالی از فراقی نه حضوری از غیابی
3 بخیال روی و زلف تو شبم خوش است و خواهم که نه سر زند دگر صبح و نه پر زند غرابی
4 اگرم ملول خواهی تو چه بهتر از ملالت وگرم خراب سازی تو چه خوش تر از خرابی
5 بیکی نگاهش ای دیده بسوختی و نبود خبرت از آتش دل که تو روز و شب درآبی
6 همه بندگان جاهل همه چاکران غافل سزدار خطا نگیری تو که ملهم الصوابی
7 بنظاره ی عنایت چه ثواب و چه گناهی بشماره ی ارادت چه عطا و چه عتابی
8 اثر از شب وصال تو نماند از جمالت که ز هر دری درآیی تو برآید آفتابی