دلی دارم که از تنگی درو از محتشم کاشانی غزل 166

محتشم کاشانی

آثار محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

دلی دارم که از تنگی درو جز غم نمی‌گنجد

1 دلی دارم که از تنگی درو جز غم نمی‌گنجد غمی دارم ز دلتنگی که در عالم نمی‌گنجد

2 چو گرد آید جهانی غم به دل گنجد سریست این که در جائی به این تنگی متاع کم نمی‌گنجد

3 طبیبا چون شکاف سینه پر گشت از خدنگ او مکش زحمت که در زخمی چنین مرهم نمی‌گنجد

4 سپرد امشب ز اسرار خود آن شاه پریرویان به من حرفی که در ظرف بنی‌آدم نمی‌گنجد

5 تو ای غیر این زمان چون در میان ما و یار ما به این نامحرمی گنجی که محرم هم نمی‌گنجد

6 مکن بر محتشم عرض متاعی جز جمال خود که در چشم گدایان تو ملک جم نمی‌گنجد

عکس نوشته
کامنت
comment