دلی دارم که میجوشد زهر از عرفی شیرازی مثنوی 90

عرفی شیرازی

آثار عرفی شیرازی

عرفی شیرازی

دلی دارم که میجوشد زهر موچشمه خونش

1 دلی دارم که میجوشد زهر موچشمه خونش نه آن خونی که بتوان از گرستن داد بیرونش

2 به افسون میکند آلوده درد عافیت بخشم بیا ای مرگ و آزادی ببخش از ننگ افسونش

3 ز گلگون کی نهدمنت بدوش کوهکن شیرین که ساق عرش غیرت میبرد بر پای گلگونش

4 اگر در جلوه گاه حسن آید عشق بی پرده شود معلوم بر لیلی که لیلی بود مجنونش

5 نمیدانم چه امیدم بآن لبهاست میدانم که دارد خنده بر امید من لبهای میگونش

6 به تیره غمزه اش نازم که صد جا بشکند در دل بدست معجز عیسی اگر آرند بیرونش

7 چنان حسن قبولی در ملامت نیست عرفی را که هر ساعت در آغوش آورد بیداد گردونش

عکس نوشته
کامنت
comment