1 دارم دلی دو نیم، ز تیغ زبان تو زخمم، نمک چش لب شکرفشان تو
2 جان رفت از میان و به کین بسته ای کمر نتوان برید، الفت تیغ از میان تو
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 ستم، از ملک دل بیرون کند فرمانروایان را ستمگر دشمن بیگانه سازد، آشنایان را
2 نماید دور بر کاهل قدم، نزدیکی منزل ره خوابیده ای در پیش باشد، خفته پایان را
1 چشمم گشوده است در فیض نوبهار از داغ، ریخته ست دلم طرح لاله زار
2 منت خدای راکه به عون عنایتش منت پذیر نیستم از خلق روزگار
1 خوش آنکه دل به یاد تو رشک چمن شود زلفت سمن، بهار خطت یاسمن شود
2 ریزم ز بس به یاد عقیق لبت سرشک دامن زکاوش مژه کان یمن شود
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **