دارم دلی همچون جرس، پیوسته از سلیم تهرانی غزل 748

سلیم تهرانی

آثار سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

دارم دلی همچون جرس، پیوسته نالان در بغل

1 دارم دلی همچون جرس، پیوسته نالان در بغل از داغ بر احوال خود، صد چشم گریان در بغل

2 کی از چمن یاد آورم من کز خیال روی او چون حلقهٔ زلف بتان، دارم گلستان در بغل

3 صد چاک افتد همچو گل بر جیب من از هر نسیم زان همچو غنچه از صبا دزدم گریبان در بغل

4 جز زلف و روی او کسی هرگز ندیده در جهان شامی که چون صبحش بود خورشید تابان در بغل

5 دایم دل سوزنده را در سینه چون داری سلیم؟ آتش نکرده هیچ کس غیر از تو پنهان در بغل

عکس نوشته
کامنت
comment