دلی دارم ز سودایش پر آتش از قاسم انوار غزل 397

قاسم انوار

آثار قاسم انوار

قاسم انوار

دلی دارم ز سودایش پر آتش

1 دلی دارم ز سودایش پر آتش دلم گرمست و جان گرمست و سر خوش

2 چه سازم؟ چاره کارم چه باشد؟ که از هجران دلی دارم مشوش

3 گهی کز وصل جانان یاد آرم ز خون دل شود رویم منقش

4 گروهی اهل عاداتند و رسمند گهی در فکر ریش و گاه درفش

5 تو، تا زنهار، از آن دونان نباشی که ایشان جمله نادانند و اعمش

6 بکوی عاشقان بنشین و خوش باش بهر حالت که صافی بهتر از غش

7 چنان زد آتشم، قاسم، زبانه که ره بین خرد نشناخت غورش

عکس نوشته
کامنت
comment