1 ساقی خمار دارم، یک ساغر دگر ده آبی بر آتشم زن، پیمانه بیشتر ده
2 با ناله های مستان سامان گریه بیش است در ماتم عزیزان، جامی به نوحه گر ده
3 در مذهب مروت، عاجزکشی حرام است مرغی که پر ندارد، از دام خویش سر ده
4 از خواری وطن به، آوارگی غربت یا رحم کن به حالم، یا رخصت سفر ده
5 ایزد نداده هیچش سامان خودنمایی از زلف خویش بستان مویی به آن کمر ده
6 چون گل سلیم ما را آیینه بر نفس دار از خویش رفتگانیم، ما را ز ما خبر ده
دیدگاهها **