چو گل ز دست تو جیب دریده‌ای دارم از رهی معیری غزل 8

رهی معیری

آثار رهی معیری

رهی معیری

چو گل ز دست تو جیب دریده‌ای دارم

1 چو گل ز دست تو جیب دریده‌ای دارم چو لاله دامن در خون کشیده‌ای دارم

2 به حفظ جان بلا دیده سعی من بی‌جاست که پاس خرمن آفت رسیده‌ای دارم

3 ز سردمهری آن گل چو برگ‌های خزان رخ شکسته و رنگ پریده‌ای دارم

4 نسیم عشق کجا بشکفد بهار مرا؟ که همچو لاله دل داغ‌دیده‌ای دارم

5 مرا ز مردم نااهل چشم مردمی است امید میوه ز شاخ بریده‌ای دارم

6 کجاست عشق جگرسوز اضطراب‌انگیز؟ که من به سینه دل آرمیده‌ای دارم

7 صفا و گرمی جانم از آن بود که چو شمع شرار آهی و خوناب دیده‌ای دارم

8 مرا چگونه بود تاب آشنایی خلق؟ که چون رهی دل از خود رمیده‌ای دارم

عکس نوشته
کامنت
comment