1 من بستر برف و بالش یخ دارم خاکستر و یخ پیشگه و بخ دارم
2 چون زاغ همه نشست بر شخ دارم در یکدو گز آب ریزو مطبخ دارم
1 گه وداع بت من مرا کنار گرفت بدان کنار دلم ساعتی قرار گرفت
2 وصال آن بت صورت همی نبست مرا بدان زمان که مرا تنگ در کنار گرفت
1 شد مشک شب چو عنبر اشهب شد در شبه عقیق مرکب
2 زان بیم کافتاب زند تیغ لرزان شده ز گردون کوکب