1 گرمابه سه داشتم به لوهور وین نزد همه کسی عیان است
2 امروز سه سال شد که مویم ماننده موی کافرانست
3 بر تارک و گوش و گردن من گویی نمد تر گران است
4 از رنج دل اندکی بگفتم باقی همه در دلم نهانست
5 پاداش من درین غم و رنج بر ایزد پاک غیب دان است
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 تا در جهان مکین و مکان باشد بهرامشاه شاه جهان باشد
2 شاه شهاب تیر که دستش را قوس قزح سزد که کمان باشد
1 زیور آسمان چو بگشایند کله های هوا بیارایند
2 کوه را سر به سیم درگیرند دشت را رخ به زر بیندایند
1 آمد فرج ما ز ستم های ستمکار چون بوالفرج رستم آمد سر احرار
2 زین پس نرود پیش به ما برستم کس بر ما نشود هیچ ستمگر به ستم کار
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به