دوش بس خوش روزگاری از حکیم نزاری قهستانی غزل 810

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

دوش بس خوش روزگاری داشتم

1 دوش بس خوش روزگاری داشتم تا سحر در بر نگاری داشتم

2 تا برآمد الصلات از پشتِ بام دست در بوس و کناری داشتم

3 بر جمالش از لبِ می گونِ او می شکستم گر خماری داشتم

4 خوش بود تنگِ شکر در بر شگرف راستی فربه شکاری داشتم

5 بوسه ها کردم غنیمت بی شمار گرچه یک یک را شماری داشتم

6 بوده ام بر خرمنِ گل خفته لیک از نگهبانانش خاری داشتم

7 چون گرفتم در کنارش از میان رفت بیرون گر غباری داشتم

8 هم شبی خوش روز کردم عاقبت از پیِ آنک انتظاری داشتم

9 با نزاری گفت فردا بازگوی دوش بس خوش روزگاری داشتم

عکس نوشته
کامنت
comment