-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 هر چند دست و پا زدم آشفته تر شدم ساگن شدم ، میانهٔ دریا کنار شد
2 جز با گریستن مژهٔ در جهان نبود آن همه ز حرص دیدهٔ من ناگوار شد
3 عرفی بسی ملاف که بر چرخ تاختم مردی کنون بتاز که بختت سوار شد