هر چند دست و پا زدم آشفته از عرفی شیرازی غزل 218

عرفی شیرازی

آثار عرفی شیرازی

عرفی شیرازی

هر چند دست و پا زدم آشفته تر شدم

1 هر چند دست و پا زدم آشفته تر شدم ساگن شدم ، میانهٔ دریا کنار شد

2 جز با گریستن مژهٔ در جهان نبود آن همه ز حرص دیدهٔ من ناگوار شد

3 عرفی بسی ملاف که بر چرخ تاختم مردی کنون بتاز که بختت سوار شد

عکس نوشته
کامنت
comment