ز بس دیوانگی کردم به یاد از جویای تبریزی غزل 123

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

ز بس دیوانگی کردم به یاد روی او شب‌ها

1 ز بس دیوانگی کردم به یاد روی او شب‌ها ز وحشت گشته‌اند آشفته چون گیسوی او شب‌ها

2 مگر درمان تواند گشت درد احتیاجش را عرق چیند به دامن ماهتاب از روی او شب‌ها

3 جواب منکر روز قیامت چون توان گفتن به چنگ آرند تار عمر اگر از موی او شب‌ها

4 خوش آن روشن دلی کز صافی فکرش توان چیدن گل خورشید از آیینهٔ زانوی او شب‌ها

5 عبیرافشان که یارب کرده زلف عنبرینش را که عطرآگین به رنگ نافه شد از بوی او شب‌ها

6 فضولی بر طرف کافی‌ست شمع خلوتم جویا خیال نور رخسار و قد دلجوی او شب‌ها

عکس نوشته
کامنت
comment