باز رسیدم جمالِ از حکیم نزاری قهستانی غزل 832

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

باز رسیدم جمالِ دوست بدیدم

1 باز رسیدم جمالِ دوست بدیدم وز لبِ شیرینِ او به کام رسیدم

2 در عرصاتِ شبِ فراق معیّن روزِ قیامت هزار بار بدیدم

3 باز نیارم به صد هزار زبان گفت آن چه من از جورِ روزگار کشیدم

4 تا همه روها کنم به روی دل آرام گوشۀ عزلت ز کاینات گزیدم

5 گر بگذارد زمانه مدّتِ باقی کنجی و یاری نشست و جامِ نبیدم

6 قامتِ او دیدم و قامتِ خود را در همه آفاق صور عشق دمیدم

7 باز نگویم که بر زبان نتوان راند آن چه به گوشِ مکاشفات شنیدم

8 عاقبتم چون نسیجِ جند ره دادند بر خود اگرچه چو کرمِ پیله تنیدم

9 بالغِ دردم که در مشیمۀ فطرت شیر ز پستان بدوِ کون مکیدم

10 ماءِ معین بود چون ز چشمۀ حیوان بالله اگر بشنی وگرنه شمیدم

11 بیش نگویم ز نام و ننگِ نزاری عاقبت از نام و ننگِ او برهیدم

عکس نوشته
کامنت
comment