-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از آن گلشن گرفتم شمهای باز نهادم نام او را گلشن راز
2 در او راز دل گلها شکفته است که تا اکنون کسی دیگر نگفته است
3 زبان سوسن او جمله گویاست عیون نرگس او جمله بیناست
4 تامل کن به چشم دل یکایک که تا برخیزد از پیش تو این شک
5 ببین منقول و معقول و حقایق مصفا کرده در علم دقایق
6 به چشم منکری منگر در او خوار که گلها گردد اندر چشم تو خار
7 نشان ناشناسی ناسپاسی است شناسایی حق در حق شناسی است
8 غرض زین جمله آن کز ما کند یاد عزیزی گویدم رحمت بر او باد
9 به نام خویش کردم ختم و پایان الهی عاقبت محمود گردان