کردم ز دیده پای سوی مشهد از جامی دیوان اشعار 4

کردم ز دیده پای سوی مشهد حسین

1 کردم ز دیده پای سوی مشهد حسین هست این سفر به مذهب عشاق فرض عین

2 خدام مرقدش به سرم گر نهند پای حقا که بگذرد سرم از فرق فرقدین

3 کعبه به گرد روضه او می کند طواف رکب الحجیج این تروحون این این

4 از قاف تا به قاف پر است از کرامتش آن به که حیله جوی کند ترک شید و شین

5 آن را که بر عذار بود جعد مشکبار از موی مستعار چه حاجت به زیب و زین

6 جامی گدای حضرت او باش تا شود با راحت وصال مبدل عذاب بین

7 می ران ز دیده سیل که در مشرب کریم باشد قضای حاجت سایل ادای دین

عکس نوشته
کامنت
comment