نقد جان را در بهای زلف از هلالی جغتایی غزل 277

هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

نقد جان را در بهای زلف جانان می دهم

1 نقد جان را در بهای زلف جانان می دهم عاشقم و ز بهر سودای چنین جان می دهم

2 ای که از حال من آشفته می پرسی، مپرس کز پریشانی خبرهای پریشان می دهم

3 پیش آن لب زار می میرم، زهی حسرت! که من تشنه لب جان بر کنار آب حیران می دهم

4 این چنین کز چشم من هر گوشه می بارد سرشک عاقبت از گریه مردم را بتوفان می دهم

5 دور ازو، هجران، اگر قصد هلاک من کند عمر خود می بخشم و جان را بهجران می دهم

6 هر که روزی دل بخوبان داد، آخر جان دهد وای جان من! که آخر دل بایشان می دهم

7 در غم هجران، هلالی، از فغان منعم مکن زانکه من تسکین درد خود بافغان می دهم

عکس نوشته
کامنت
comment