دل بامید کرم دادم و دیدم از هلالی جغتایی غزل 83

هلالی جغتایی

آثار هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

دل بامید کرم دادم و دیدم ستمت

1 دل بامید کرم دادم و دیدم ستمت چه ستمها که ندیدم بامید کرمت؟

2 دارم آن سر: که بخاک قدمت سر بنهم غیر ازینم هوسی نیست، بخاک قدمت

3 تویی آن پادشه مملکت حسن، که نیست حشمت و خیل بتان در خور خیل و حشمت

4 لطف تو کم ز کم و جور تو بیش از بیشست میکنم شکر و ندارم گله از بیش و کمت

5 عاشق دلشده را موج غم از سر بگذشت دست او گیر، که افتاده بدریای غمت

6 رقم از مشک زدی بر رخش، ای کاتب صنع آفرین بر تو و برخامه مشکین رقمت!

7 دفتر شرح غمت رفت، هلالی، همه جا گر چه صد ره ببریدیم زبان قلمت

عکس نوشته
کامنت
comment