حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی
حکیم نزاری قهستانی

به کام دل بدیدم از حکیم نزاری قهستانی غزل 40

غزل 40 ام از 1607 غزلیات

به کام دل بدیدم خویشتن را

🌙 حالت شب شماره بیت
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9

1 به کام دل بدیدم خویشتن را گرفتم در بر آن سیمین بدن را

2 به دستم داد زلفی کز نسیمش جگر خون گردد آهوی ختن را

3 ببوسیدم بنا گوشی که عکسش طراوت داد برگ نسترن را

4 صنوبر قامتی کز رشک ساقش به گِل درماند پا سرو چمن را

5 نه در پهلو که در چشمش نشاند اگر چون گل دهد خاری سمن را

6 جهانی در شکر گیرد هرآن گه که همچون پسته بگشاید دهن را

7 چو بنماید سر دندان به خنده بریزد آبرو درِّ عدن را

8 ز بویش زنده وا باشد نزاری به خاکش گر فرستد پیرهن را

9 اگر بر تربتش روزی نهد دست بدرّد بر خود از رقّت کفن را

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر به کام دل بدیدم خویشتن را

شاعر شعر به کام دل بدیدم خویشتن را چه کسی است ؟

شاعر شعر به کام دل بدیدم خویشتن را حکیم نزاری قهستانی می باشد.

شعر به کام دل بدیدم خویشتن را در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر به کام دل بدیدم خویشتن را چیست ؟

قالب شعر به کام دل بدیدم خویشتن را غزل است

مضمون اصلی شعر به کام دل بدیدم خویشتن را چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.