-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر چند جز فریب و فسونت نیافتم یکدم ز جان خویش برونت نیافتم
2 هرجا که هست چون همه نام و نشان توست در حیرتم ز خویش که چونت نیافتم
3 برهم زدم بنفشه و سنبل بسی چو باد بویی ز خط غالیه گونت نیافتم
4 چشم بد از تو دور که کم رخ نمودیم کز نوبت گذشته فزونت نیافتم
5 هرگز به سوی من نگذشتی کز اشک خویش دامن چو گل کشیده به خونت نیافتم
6 تو آن زبون کشی که گه قتل سرکشان میلی به عاشقان زبونت نیافتم
7 جامی اسیر سلسله زلف کیستی کازادگی ز قید جنونت نیافتم