یافتم روشندلی از گریه‌های از رهی معیری غزل 7

رهی معیری

آثار رهی معیری

رهی معیری

یافتم روشندلی از گریه‌های نیم‌شب

1 یافتم روشندلی از گریه‌های نیم‌شب خاطری چون صبح دارم از صفای نیم‌شب

2 شاهد معنی که دل سر گشته از سودای اوست جلوه بر من کرد در خلوت‌سرای نیم‌شب

3 در دل شب دامن دولت به دست آمد مرا گنج گوهر یافتم از گریه‌های نیم‌شب

4 دیگرم الفت به خورشید جهان‌افروز نیست تا دل درد آشنا شد آشنای نیم‌شب

5 نیم‌شب با شاهد گلبن درآمیزد نسیم بوی آغوش تو آید از هوای نیم‌شب

6 نیست حالی در دل شاعر خیال‌انگیزتر از سکوت خلوت اندیشه‌زای نیم‌شب

7 با امید وصل از درد جدایی باک نیست کاروان صبح آید از قفای نیم‌شب

8 همچو گل امشب رهی از پای تا سر گوش باش تا سرایم قصه‌ای از ماجرای نیم‌شب

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر