- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرا به صبحدمی در چمن گذار افتاد ز بوی گل به مشامم خیال یار افتاد
2 گذشت یک دو سه بیتی به خاطرم به هوس چو از هوا نظرم سوی آن نگار افتاد
3 نگاه کردم و دیدم گرفته آشوبی چنانکه چرخ ازان ناله بیقرار افتاد
4 سؤال کردم و گفتم چه غلغلست به باغ هزار ناله و فریاد در هزار افتاد
5 جواب داد که سروی درآمد از در باغ ز رشک قامت او لرزه بر چنار افتاد
6 گل از خجالت رویش میان صحن چمن بریخت دردم و در دست و پای خار افتاد
7 بنفشه چون سر زلفش بدید در خم شد ز رشک و در قدم او به ره گذار افتاد
8 شکوفه و گل سوری و سوسن آزاد به اسم بندگیت جمله در شمار افتاد
9 هوای زلف و رخت کرد بلبل دل من گلی نچیده ز غم در دهان خار افتاد
10 اگرچه نیست تو را صبر در فراق رخش تحمّلی بکن ای دل که باز کار افتاد
11 فراق روی تو کردست حال زار مرا میان ما و غمت باز کارزار افتاد
12 بسی فراق بیفتد میان دلداران میان ما و تو ای دوست چند بار افتاد
13 ولی نبود چنین هیچ بار بر دل من بیا که بی تو جهانی ز اعتبار افتاد
14 چو بخت یار نبودم جدا شدی ز برم تو را فراق من ای جان به اختیار افتاد
15 اگرچه سکّه رویت به قلب دل زده اند به دار ضرب وصال تو کم عیار افتاد