- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شبی به خواب بدیدم که رو به من داری چه خوش بود که مجسم شود به بیداری
2 وصف آن لب شیرین شکر به بار آورد وگرنه کی نی خامه کند شکرباری
3 خراب کرد به یک غمزه ملک دل چشمت کشید زلف تو پرچم برای دلداری
4 ز یاد خویش مبر هستیم تو ای ساقی دمی مباد که ما را به خود تو بگذاری
5 مرا به یاد تو عمر عزیز میگذر تو ای عزیز زی عقوب کی به یاد آری
6 به پای دل بگشایم گره تو ای خم زلف که به بود ز رهایی چنین گرفتاری
7 بود به دفع هوسپیشگان حلوا خور شکرلبی که کند پیشه تلخگفتاری
8 چو خانگی بودم یوسفی به مصر درون چرا روم ز پی یوسفان بازاری
9 به غیر گوهر مدح علی به مخزن نیست ولی کساد متاعی ز بیخریداری
10 جواب مهر بتان چیستت به عرصه حشر مگر ولای علی آیدت پی یاری
11 شها تویی که به دشمن کنی سخا و کرم چه میشود که دل دوستان به دست آری
12 به بوی زلف تو دل دارم را بود طالب ز شوق چشم تو من شایقم به بیماری
13 به کفر واعظ شهرت ستود آشفته نه ناسزاست که این جمله را سزاواری