- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شد خیال رویش از بس آشنای چشم من صفحهٔ تصویر گشته پرده های چشم من
2 حسن معنی بنگرم با دیدهٔ دل، زانکه هست چشم بیتابی چو عینک در قفای چشم من
3 بر سر راه تو چون نقش قدم افتاده ام ای غبار رهگذارت توتیای چشم من
4 من که و نظارهٔ روی سیه چشمان کجا؟ آنچه اکنون بیند از هجران سزای چشم من
5 برامید نعمت دیدار از هر گردشی کاسهٔ در یوزه گرداند گدای چشم من
6 آنچه آن را خلق نقش پا تصور می کنند مانده در خاک سر کوی تو جای چشم من
7 پنجهٔ مژگان دهد از مصقل موج سرشک در شب هجران او جویا جلای چشم من