1 میخورم خون که حنا آن کف پا میبوسد لب من تشنهٔ آن است و حنا میبوسد
2 دست بوس تو کسی را که میسر باشد یارب آن را ز کجا تا به کجا میبوسد
3 گر شفاعت نکند خون گرفتاران را پای او را ز چه آن زلف دو تا میبوسد
4 خضر را ما نشناسیم، بیا ای ساقی که لب تشنهٔ ما دست ترا میبوسد
5 دوش میگفت به یاران که ببینید سلیم که لب جام می و گه لب ما میبوسد!