- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 باده می نوشم و سودای تو در سر دارم آیت مصحف سودای تو از بردارم
2 زرعم اینست که کشتم بهمه عمر عزیز من ندانم که ازین کشته چه بر بردارم
3 دل و جانم بچه کار آید امروز؟ که من دل و جان شیفته زلف معنبر دارم
4 هم سرم در سر کار تو رود آخر کار با خود این قاعده دیریست مقرر دارم
5 رحم کن بر دل عشاق ز الطاف کریم خاصه من خسته، که معشوق ستمگر دارم
6 عشق و بیماری و درویشی و محنت بردن از غم عشق تو این جمله میسر دارم
7 قاسمی را نظری کن، که دل از دست برفت دل من آتش غم، سینه چو مجمر دارم