-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 قطرهٔ خونابهای تا سوی مژگان میکشم از دل مجروح، پنداری که پیکان میکشم
2 دامن صحرا ز موج گریهام شد لالهزار رنگ میریزم به هرسو، طرح طوفان میکشم
3 همچو مرغ بیضه شد بر من قفس پیراهنم از جنون خود را به روی تیغ عریان میکشم
4 میدهد از زلف خوبان یاد بر روی هوا همچو مجمر بس که آه از دل پریشان میکشم
5 شهر بر دیوانه زندان است، همچون گردباد بر مراد دل نفس من در بیابان میکشم
6 میکنم چون غنچه هرگه یاد اوضاع چمن پای در دامان، سر خود در گریبان میکشم
7 بس که دارم ذوق جستن از فضای روزگار در میان خانه همچون تیر میدان میکشم
8 پا به مقدار گلیم خود کند هرکس دراز زان سبب من پا به قدر طرف دامان میکشم
9 تیره شد چشم از غبار کشور هندم سلیم سرمهای در چشم از خاک صفاهان میکشم