کمال خجندی

کمال خجندی

کمال خجندی
کمال خجندی

سر زلفت نمی خواهم که در دست از کمال خجندی غزل 447

غزل 447 ام از 1252 غزلیات

سر زلفت نمی خواهم که در دست صبا افتد

1 سر زلفت نمی خواهم که در دست صبا افتد کز آن جانها رود بر باد و سرها زیر پا افتد

2 رقیب از حد برون پای از حد خود می نهد بیرون مبادا دامن دولت که در دست گدا افتد

3 به چین زلفت ار گفتم حدیث مشک معذورم پریشان گوی را اکثر سخنهای خطا افتد

4 فلک را با همه کوشش که سال و ماه بنماید چنین ماهی نپندارم که اندر سالها افتد

5 بدل گفتم برون افتاد راز ما کنون ای دل بگفت از دیدهٔ گریان هنوزت تا چها افتد

6 همی خواهم که چون آبش روان جان در قدم ریزم ولی با این همه مشکل که میل او به ما افتد

7 چه پرسی از کمال آخر که دور از روی اوچونی چه باشد حال آن بلبل که از گلشن جدا افتد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر سر زلفت نمی خواهم که در دست صبا افتد

شاعر شعر سر زلفت نمی خواهم که در دست صبا افتد چه کسی است ؟

شاعر شعر سر زلفت نمی خواهم که در دست صبا افتد کمال خجندی می باشد.

شعر سر زلفت نمی خواهم که در دست صبا افتد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر سر زلفت نمی خواهم که در دست صبا افتد چیست ؟

قالب شعر سر زلفت نمی خواهم که در دست صبا افتد غزل است

مضمون اصلی شعر سر زلفت نمی خواهم که در دست صبا افتد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, می‌نوشی است.
بنر