نخواهم بیش از این از خلق از کمال خجندی غزل 882

کمال خجندی

آثار کمال خجندی

کمال خجندی

نخواهم بیش از این از خلق راز خویش پوشیدن

1 نخواهم بیش از این از خلق راز خویش پوشیدن نمی آید ز من کاری بغیر از باده نوشیدن

2 اگرچه دیدن خوبان همه عین بلا باشد به هر صورت که می بینیم دیدن به ز نادیدن

3 دل و دین را ز درویشی ببخشیدم به درویشی بیاموزید ای شاهان از این درویش بخشیدن

4 اگرچه عشق ناگاهان به خاطرها فرود آید ولیک او را به مدتها بیاید نیز ورزیدن

5 فلک گو هر زمان میگرد از این اوضاع بی حاصل نخواهد مرکز خاکی ز وضع خویش گردیدن

6 نصیحت گو اگر پندی دهد سهل است گر میگو زبان او و آن گفتار و گوش ما و نشنیدن

7 کمال خسته خاطر را خوش آمد صبحدم ناله بلی خوش باشد از بلبل بوقت صبح نالیدن

عکس نوشته
کامنت
comment