بی طلب آورد مستی دوش دلدار از جویای تبریزی غزل 120

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

بی طلب آورد مستی دوش دلدار مرا

1 بی طلب آورد مستی دوش دلدار مرا آن گل خودرو چه رنگین کرد گلزار مرا

2 در بهاران بسکه لبریز طراوت شد چمن نکهت گل موج سیلاب ست دیوار مرا

3 گشته هر برگ گلی بر آتش دل دامنی در بهاران رونق دیگر بود کار مرا

4 داد و بیداد از لبم بی خواست گر خیزد چه دور؟ ظرف، دلتنگی نماید شوق سرشار مرا

5 هر که جویا دورتر باشد به دل نزدیک تر رتبهٔ یاری بود پیش من اغیار مرا

عکس نوشته
کامنت
comment