نمی خواهم که کسی با آن شکر از کمال خجندی غزل 530

کمال خجندی

آثار کمال خجندی

کمال خجندی

نمی خواهم که کسی با آن شکر لب هم نفس باشد

1 نمی خواهم که کسی با آن شکر لب هم نفس باشد ولی هر جا که شیرین ست غوغای مگس باشد

2 طبیب احوال من پرسید گفتم زلف او دال است گر اهل حکمت است او را همین یک حرف بس باشد

3 از آن لب گفتم ار بورسی دهی بیش از کنارم ده بگفت این نکته نشنیدی که حلوا باز بس باشد

4 شنیدم کآن صنم را هست با عشاق دلسوزی ولی ز آن گونه دلسوزی که آتش را به خس باشد

5 فلک بر آفتاب و مه رساند پایه قدرم گرم با خاک پای تو چو زلفت دسترس باشد

6 کمال از لطف طبع آمد اسیر عشق مهرویان چو بلبل کز خوش آوازی گرفتار قفس باشد

عکس نوشته
کامنت
comment