سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

سلیم تهرانی
سلیم تهرانی

در دیده ندارم دگر ای عهدشکن از سلیم تهرانی غزل 84

غزل 84 ام از 1122 غزلیات

در دیده ندارم دگر ای عهدشکن آب

1 در دیده ندارم دگر ای عهدشکن آب تا چند به عالم تو زنی آتش و من آب

2 تا کی به تمنای گل روی تو باشم سرگشته ی عالم چو بر اطراف چمن آب

3 هرگاه گذشتی به دل، از اشک سبک خیز یک نیزه چو فواره گذشت از سر من آب

4 سرچشمه ی حیوان به سکندر بگذارد یک بار خورد خضر گر از چاه ذقن آب

5 در خاک غریبی جگرم تشنه لبی سوخت چون ابر عبث برنگرفتم ز وطن آب

6 دریابد اگر چاشنی تلخی عمرم از آب بقا خضر کشد دست و دهن آب

7 همچشم حبابم که اگر چاک نباشد پیراهن من می شود از شرم به تن آب

8 از عیب کسی هر که به رویش سخنی گفت از خجلت آن می شود آیینه ی من آب

9 سوی چمن عشق، سلیم از پی تسلیم از موج و حباب آمده با تیغ و کفن آب

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر در دیده ندارم دگر ای عهدشکن آب

شاعر شعر در دیده ندارم دگر ای عهدشکن آب چه کسی است ؟

شاعر شعر در دیده ندارم دگر ای عهدشکن آب سلیم تهرانی می باشد.

شعر در دیده ندارم دگر ای عهدشکن آب در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 11 سروده شده است.

قالب شعر در دیده ندارم دگر ای عهدشکن آب چیست ؟

قالب شعر در دیده ندارم دگر ای عهدشکن آب غزل است

مضمون اصلی شعر در دیده ندارم دگر ای عهدشکن آب چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر