-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من نه این آب روان از لب جو می بینم نفس اوست که من از دم او می بینم
2 آنچه در جام، جم از دور تماشا می کرد گاه در شیشه و خم گه به سبو می بینم
3 با وجودی که نه بیش است و نه کم از کم و بیش هر طرف می نگرم جلوهٔ او می بینم
4 توبه زلف و خط و [خالی] گرو و من به نگاه تو ز گل رنگ و رخ و من همه او می بینم
5 هر کجا پیرهن دوستی و مهر و وفاست چاک گردیده ز دست تو رفو می بینم
6 نظر از خویشتن آن روز که برداشته ام شکر ایزد که سعیدا همه او می بینم