ثمر از نخل عیش دَهْرْ از آشفتهٔ شیرازی غزل 822

آشفتهٔ شیرازی

آثار آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

ثمر از نخل عیش دَهْرْ غیر از غم نمی‌بینم

1 ثمر از نخل عیش دَهْرْ غیر از غم نمی‌بینم به جز حرمان ثمر از کشتهٔ عالم نمی‌بینم

2 مسیحم گر طبیب آید که جز دردت نمی‌خواهم که غیر از زخم پیکانت به دل مرهم نمی‌بینم

3 دمی گر همدمم باشی و بگذاری لبم بر لب همان دم جان دهم چون جز لبت همدم نمی‌بینم

4 نشسته می‌کشان غمناک گرداگرد میخانه بهشتست این چرا در او دل خرم نمی‌بینم

5 چه طوفان دید دوش از اشک یارب مردمِ چشمم که امشب هفت دریا را به جز شبنم نمی‌بینم

6 ببستم دیده بر اغیار بگشودم در دل را که بینم یار بی‌اغیار آن را هم نمی‌بینم

7 نپندارم ملک چون ما بود سرمست عشق تو که من این ذوق را جز در بنی‌آدم نمی‌بینم

8 گدای کوی میخانه بسی خاتم به جم بخشد به دست جم اگرچه غیر یک خاتم نمی‌بینم

9 در تو برتر از عرش است ای دست خدا الحق که من عرش برین را آنچنان اعظم نمی‌بینم

عکس نوشته
کامنت
comment