خلق عالم را ز گاو و خر نبینم فارقی
1
خلق عالم را ز گاو و خر نبینم فارقی
گر چو گاو و خر بر ایشان فرض گوش و دم کنم
2
روی در کشف معارف گر روم درگوشه ای
وز میان این جماعت نام خود را گم کنم
3
گاه گاهی بیتکی گویم پی تشحیذ طبع
به که با اینان نشینم غیبت مردم کنم