-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هیچ گه بینم که آن مه مهربان من شود رام گردد با من و آرام جان من شود
2 استخوانی شد تنم از لاغری وان هم خوش است گر سگش را میل سوی استخوان من شود
3 این چنین جولان کنان کان شهسوار آمد برون جای آن دارد که باز از کف عنان من شود
4 آتش افکن در من ای آه و سراپایم بسوز باشد آن مه واقف سوز نهان من شود
5 زان لب شیرین تکلم یک سخن گر بشنوم تا قیامت آن سخن ورد زبان من شود
6 گر سگ خود خواندم آن آهوی مردم شکار شیر گردون خواهد از کمتر سگان من شود
7 گفتمش جامی به پابوس سگانت کی رسد گفت آن روزی که خاک آستان من شود