- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من نگویم ترک آیین مروت کن ولی این فضیلت با تو خلق سفله را دشمن کند
2 تار و پودش را ز کینتوزی همیخواهند سوخت هرکه همچون شمع بزم دیگران روشن کند
3 گفت با صاحبدلی مردی که بهمان در نهفت قصد دارد تا به تیغت سر جدا از تن کند
4 نیکمردش گفت باور نایدم این گفته ز آنک من به او نیکی نکردم تا بدی با من کند
5 میکنند از دشمنی نادوستان با دوستان آنچه آتش با گیاه و برق با خرمن کند
6 دور شو زین مردم نااهل دور از مردمی دیو گردد هرکه آمیزش به اهریمن کند
7 منزلت خواهی مکان در کنج تنهایی گزین گنج گوهر بین که در ویرانهها مسکن کند