-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دلم ز روی چو خورشید تو شکیبا نیست چرا که خوشتر از آن در جهان تماشا نیست
2 تو سرو جان و جهانی و ما فتاده ی خاک بگو به کوی که میلت چرا سوی ما نیست
3 بیا و روز جوانی به باد غصّه مده که حال گردش این چرخ پیر پیدا نیست
4 غم جهان مخور ای دل که نیست بایستم مراد هیچ کس اندر جهان مهیا نیست
5 به بوسه ای بنوازم به لطف خویش شبی مرا ز لعل لبت بیش از این تمنّا نیست
6 دو روزه عمر که داری مخور غم امروز از آن جهت که کسی را امید فردا نیست
7 مرا به نور تجلیست دیده ی بینا زبان ببند که بر ذکر دوست گویا نیست
8 ز درد عشق تو ای دوست هر شب از دیده که گفت با تو جهان در میان دریا نیست