- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز حالم نیست آگه کس که چون من برنجم زین سپهر سخت پیکار
2 بتلخی میکشد در تنگ و بندم چو شیرین دید طبعم نیشکر وار
3 اگر زین پس بر این سیرت بماند نماند در دیار فضل دیار
4 دلا زو هم مبین شادی و غم را که او را اختیاری نیست در کار
5 مقرر در ازل شد هر دو و اینک نخواهد گشت اینصورت دگر بار
6 مرنج از بهر دنیا و مرنجان مباش آزرده و کس را میازار
7 که هست و نیست یکسر بر گذار است هر آنچت نیست آنرا هست پندار
8 بر ابن یمین گیتی نیرزد بدان کز بهر او گیرند تیمار