- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 منم کز بادهٔ عشرت خروشیدن نمیدانم به دست من مده این می که نوشیدن نمیدانم
2 طبیبا از دوا بر قامت دیوانه خوی من مبر پیراهن عصمت که پوشیدن نمیدانم
3 من آن مست می شوقم که گر صد سال شوق او نماید آتش و من نیز جوشیدن نمیدانم
4 به ریش تازگی از مرهم آسیب نمک ساید نهی ز الماس و حیرت خروشیدن نمیدانم
5 به صد امید با کوشیدنم در مدعا، عرفی ز استغنا مدان، با قید کوشیدن نمیدانم