- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای دریغا گر شبی او را نهان بگرفتمی یا دمی در خلوتش مست آنچنان بگرفتمی
2 گر شبی در کوی وصل آن صنم ره بردمی از نشاط خرمی ملک جهان بگرفتمی
3 پایگاهم از سپهر هفتمین برتر بدی گر سر آن طره عنبر فشان بگرفتمی
4 ور زکار رفتن دلدار آگه بودمی راه گردون را به فریاد و فغان بگرفتمی
5 ور زحال عزم آن دلبر خبر دادندمی برسر راه سفر او را عنان بگرفتمی
6 ور کسی گفتی که با یارت بخواهد رفت دل با وی آن سرگشته را هم در زمان بگرفتمی
7 کاشکی من راه سوی کاروان دانستمی تا دلم را در میان کاروان بگرفتمی
8 گر سر بنگاه رخت آن صنم بگشودمی بس دل کم بوده را در آن میان بگرفتمی