جامی

جامی

جامی
جامی

ندارم صبر کز روی تو چشم خون فشان از جامی غزل 374

غزل 374 ام از 3391 واسطة العقد - غزلیات

ندارم صبر کز روی تو چشم خون فشان بندم

1 ندارم صبر کز روی تو چشم خون فشان بندم وگر ازمن بپوشی روی از نامت زبان بندم

2 گرفتارم به بند عشق تو از من مشو رنجه پی روپوش اگر خود را گهی براین و آن بندم

3 بلای هجر تا ناید فرو بر من کنم هر شب ز پیچان دود دل زنجیر و در بر آسمان بندم

4 نهم زلفت به کف گفتی پی دفع فراموشی برانگشتت بیا تا از رگ جان ریسمان بندم

5 عذارت گل ولی پست است گلبن با قدت آن به کش از گلبن بچینم بر سر سرو روان بندم

6 گه قتلم کمانت را گسست از زور بازو زه بیا کز رشته عمر خودت زه بر کمان بندم

7 مگو جامی صبوری پیشه کن کافتد به من آتش اگر یک لحظه چشم از گریه و لب از فغان بندم

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر ندارم صبر کز روی تو چشم خون فشان بندم

شاعر شعر ندارم صبر کز روی تو چشم خون فشان بندم چه کسی است ؟

شاعر شعر ندارم صبر کز روی تو چشم خون فشان بندم جامی می باشد.

شعر ندارم صبر کز روی تو چشم خون فشان بندم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر ندارم صبر کز روی تو چشم خون فشان بندم چیست ؟

قالب شعر ندارم صبر کز روی تو چشم خون فشان بندم غزل است

مضمون اصلی شعر ندارم صبر کز روی تو چشم خون فشان بندم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
ویدیویی