-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ندارم بی تو برگ جان ندارم غم عشق تو را پنهان ندارم
2 خبر داری که در شبهای تاری به درد عشق تو درمان ندارم
3 غم تو آتشی در جان ما زد بگو چون ناله و افغان ندارم
4 اگر عالم سراسر حور باشد بجز میل رخ جانان ندارم
5 چو خواهد رفت سر در پای جانان همان بهتر که من سامان ندارم
6 برآ ای آفتاب وصل جانان که سر اندر شب هجران ندارم
7 به وصلت یک زمان بنواز ما را که بی روی تو برگ جان ندارم
8 به جان آمد جهان از دست هجران کزین پس صبر بی پایان ندارم