- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دست ندارم از تو من گرچه زېایم افکنی تیز ترم بدوستی گر همه تیغ میزنی
2 نیست ز هم مفارقت سابه و آفتاب را هر طرفی که میروی من به تو و تو با منی
3 ای نفس صبا ز ما بر سر زلف او بگوی چند بدل شکستگان عهد کنی و بشکنی
4 سرو بلند پایه را آن همه ناز کی رسد پیش درخت قامتت گر نکند فروتنی
5 ای به امید وصل او بر زده دست و آستین این نشود میسرت جز که به پاکدامنی
6 شکر که گر دمی زدم در همه عمر خویشتن با تو به دوستی زدم بادگران به دشمنی
7 شوق لب تو میدهد ذوق سخن کمال را مرغ سخن سرا نشد تا که نگشت گلشنی