-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آمد نفس به آخر یک هم نفس ندارم هم کمترم ز هیچ و هم هیچکس ندارم
2 جز سوی تاب زلفت از دل اثر نیابم جز وصل خاک پایت درسر هوس ندارم
3 بیدادگر نگارا رحمی بکن چو دانی کاندر جهان به جز تو فریاد رس ندارم
4 از شام تا سحرگه گردم بگرد کویت چون هست شحنه عشقت بیم عسس ندارم
5 گاه از نفس بسوزم دریا و کوه گاهی گردم چنانکه گوئی درخود نفس ندارم
6 شاید که نیست گردم تا سال و ماه باری دل در قفس نبینم جان در حرس ندارم
7 ای عقل چند گوئی کاخر کجاست صبرت گر تو ببوی صبری من صبر پس ندارم