فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

فروغی بسطامی
فروغی بسطامی

من از کمال شوق ندانم که از فروغی بسطامی غزل 370

غزل 370 ام از 549 غزلیات

من از کمال شوق ندانم که این تویی

1 من از کمال شوق ندانم که این تویی تو از غرور حسن ندانی که این منم

2 گر برکنند دیده‌ام از ناخن عتاب گر دیده از شمایل خوب تو برکنم

3 بگذشتم از بهشت برین آستین فشان تا خاک آستان تو کردند مسکنم

4 مشنو ز من به غیر نواهای سوزناک زیرا که دست پرور مرغان گلشنم

5 آن قمری حدیقهٔ عشقم که کرده بخت زلف بلند سروقدان طوق گردنم

6 شاهین تیر زپنجهٔ دشت محبتم زان شد فراز ساعد شاهان نشیمنم

7 تا خار عشق گوشهٔ دامان من گرفت گلهای اشک ریخت به گل‌زار دامنم

8 تا سر نهاده‌ام به ارادت به پای دوست آمادهٔ ملامت یک شهر دشمنم

9 بیرون چگونه می‌رود از کین مهوشان مهری که همچو روح فرورفته در تنم

10 تا چشم من فتاد فروغی به روی او خورشید برده روشنی از چشم روشنم

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر من از کمال شوق ندانم که این تویی

شاعر شعر من از کمال شوق ندانم که این تویی چه کسی است ؟

شاعر شعر من از کمال شوق ندانم که این تویی فروغی بسطامی می باشد.

شعر من از کمال شوق ندانم که این تویی در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 13 سروده شده است.

قالب شعر من از کمال شوق ندانم که این تویی چیست ؟

قالب شعر من از کمال شوق ندانم که این تویی غزل است

مضمون اصلی شعر من از کمال شوق ندانم که این تویی چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر