-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من از کمال شوق ندانم که این تویی تو از غرور حسن ندانی که این منم
2 گر برکنند دیدهام از ناخن عتاب گر دیده از شمایل خوب تو برکنم
3 بگذشتم از بهشت برین آستین فشان تا خاک آستان تو کردند مسکنم
4 مشنو ز من به غیر نواهای سوزناک زیرا که دست پرور مرغان گلشنم
5 آن قمری حدیقهٔ عشقم که کرده بخت زلف بلند سروقدان طوق گردنم
6 شاهین تیر زپنجهٔ دشت محبتم زان شد فراز ساعد شاهان نشیمنم
7 تا خار عشق گوشهٔ دامان من گرفت گلهای اشک ریخت به گلزار دامنم
8 تا سر نهادهام به ارادت به پای دوست آمادهٔ ملامت یک شهر دشمنم
9 بیرون چگونه میرود از کین مهوشان مهری که همچو روح فرورفته در تنم
10 تا چشم من فتاد فروغی به روی او خورشید برده روشنی از چشم روشنم