1 ندانم در چه حالم در کجایم کجایم می کشاند ناخدایم
2 رود فایز چنین راهی به ناچار برد آن جا که می خواهد خدایم
1 اگر خواهی بسوزانی جهان را رخی بنما بیفشان گیسوان را
2 بت فایز اشارت کن به ابروت بکش تیغ و بکش پیر و جوان را
1 بتا از کجرویهایت شکایت ولی با کس نگویم این حکایت
2 اگر در کلبه فایز نهی گام کنم جانم نثار خاک پایت
1 بتا ختم رسل پیغمبری شد به من روشن صفات دلبری شد
2 دو مثقال دلی که داشت فایز به تاراج سر زلف پری شد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به