در گلشن عشق تو جفاکار از مشتاق اصفهانی غزل 213

مشتاق اصفهانی

آثار مشتاق اصفهانی

مشتاق اصفهانی

در گلشن عشق تو جفاکار ندیدم

1 در گلشن عشق تو جفاکار ندیدم یک گل که از آن زحمت صدخار ندیدم

2 از کوی تو یکره نگذشتم که بهرگام بر خاک ره افتاده بسیار ندیدم

3 این با که توان گفت که در کوی محبت از یار جفا دیدم و زاغیار ندیدم

4 جائی که درین باغ توان زد پروبالی جز در قفس ای مرغ گرفتار ندیدم

5 برقع برخ افکنده گذشتی ز من آخر افغان که ترا دیدم و دیدار ندیدم

6 در سینه‌ام از تنگی جا بود که هرگز الفت بمیان دل و دلدار ندیدم

7 بهر صنمی نگسلم از کفر وگرنه از سبحه چه دیدم که ز زنار ندیدم

8 مشتاق من و شغل محبت که بگیتی کاری که بودخوشتر ازین کار ندیدم

عکس نوشته
کامنت
comment